خط مقدم جبهه بود.
گردان به میدون مین که رسید، مثل همیشه قرار شد تعدادی از رزمنده ها برن و معبر باز کنن.
چندتاشون داوطلب شدن و رفتند. او هم رفت.
چند قدم که رفت، برگشت.
15 سال بیشتر نداشت.
یعنی ترسیده بود! .... خب! ترس هم داشت! .... اما .... نه .... پوتین هاشو از پاهاش در آورد و داد به یکی از بچه ها و گفت:
تازه از گردان گرفتم. حیفه! بــیــت الــمــالــه...!!
و ... پابرهنه رفت...!
وقتی خبرحادثه کربلا به مدینه رسید،میخواستند درمورد عباس برایش بگویند که ام البنین فرمود:اول از
حسین بگویید-از حسین چه خبر؟گفتند تشنه لب شهید شد-فرمود:مگر عباس مرده بود که حسین
راکشتند؟؟!!!گفتند قبل از حسین او را تشنه شهید کردند-با عمود آهنین بر فرقش زدند وسپس دستانش
قطع شدو...-فرمود :عباس من قدبلندی داشت کسی نمیتوانست برفرقش بزند؟؟!!!گفتند حرمله به زانو
نشست وتیر به چشمانش زد-
فرمود:خدا راشکر که عباس پیش مادرحسین مرا روسفید کرد.
وهابی ها هنوز هم از قبر ام البنین وحشت دارند...
داشتم فکر میکردم که چرا بعضی ها باتیپ غربی عزاداری میکنن .یک آن تو ذهنم اومد ،همین عزاداری یعنی اونها قابلیت خوب بودن دارن ولی بخاطرمطلوب نبودن کارهای فرهنگی والدین وبچه مذهبی هاوهمه ما اینجوری شدن وحقیقتا امام حسین مصباح الهدی است.
یاد سخن شهید همت افتادم:ما در قبال تمامی کسانی که راه کج می روند مسئولیم. حق نداریم با آنها برخورد تند بکنیم، از کجا معلوم که در انحراف اینها تک تک ما نقش نداشته باشیم!
شهید همت
...و کربلا را مپندار که شهری است درمیان شهرهای دنیا!
کربلاحرم حق است، کربلا یک شهر نیست،بلکه یک تفکر است که سرنوشت بشر با آن رقم خواهد خورد
مپندار که تنها عاشوراییان را بدان بلا آزموده اند ولاغیر
هیچ کس را تا به بلای کربلا نیازموده باشند از دنیا نخواهد رفت
صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است...
هان ای دل جه میکنی می مانی یا می روی
داد از آن اختیار که تو را از حسین جداکند...
********
ومگر نه آنکه گردن ها راباریک آفریده اند
تا درمسلخ عشق آسانتر بریده شود؟؟!!!
********
و مگر نه آنکه از فرزند آدم عهدی ازلی ستانده اند که حسین را از جانش بیشتر دوست
بدارد؟؟!!!
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دوستان